مصاحبه هما ارجمند با شهروند
شما تاکنون به عنوان یک فعال سیاسی اجتماعی روی کمپین های مختلفی کار کرده اید، چگونه این موضوعات را انتخاب می کنید؟
موضوعات کمپین های ما از دل جامعه است. بستر مهیا است. قلبها شکسته است. مردم خشمگیند و خواهان راه حلی هستند. فعالیت در این کمپین ها از ضروت است. تا کنون هماهنگ کننده کمپین های زیر بوده ام. کمپین بین المللی علیه دادگاههای اسلامی در کانادا٬ کمپین علیه قتلهای ناموسی٬ کمپین علیه چند همسری٬کمپین علیه خواستگاری و ازدواجهای اجباری٬ کمپین علیه ازدواج کودکان٬ کمپین برای یک سیستم آموزشی سکولار برای همه در انتاریو و کمپین بین المللی برای بستن سفارتخانهای جمهوری اسلامی. راستش نمیتوان در بوغ و كرنا از حقوق زنان دفاع كرد ولی در عمل اجازه داد مذهب و فرهنگهای ارتجاعی و ضد زن همچنان میدان داری كنند و بر زندگی مردم چنگ بیاندازند. به این اعتبار تاكید من در كنار مبارزه برای تدوین و اجرای قوانین در دفاع از زنان و جهت مقابله با قوانین ضد زن٬ تامین امكانات و تسهیلات برای زنان و کودکانی که مورد خشونت واقع شده اند و یا تهدید شده اند همراه با دیگر اقدامات ضروری٬ فراخواندن كمپین های سیاسی برای مذهب زدایی از جامعه ضروی است تا نیروی اجتماعی وسیعتری را جهت پایان دادن به استثمار زنان بسیج کرد.
.
کار کمپین لغو قوانین شریعه به کجا کشید؟
به معنی سیاسی اَن این كمپین پیروز شده . از نظر قانونی هم تصویب شد که کلیه اختلافات خانواگی در دادگاههای سکولار حل شود . بعبارت دیگر مجبور شدند كه کلیه دادگاه های مذهبی و نه فقط اسلامی را ممنوع کنند. كمپین ما به یكی از اهداف بزرگ خود رسید. یکی از وظایف کار کمپین اطلاع رسانی به عموم بود. تا قبل از این پیروزی کمپین ٣٠ تا ٤٠ درصد جامعه از این جدال با خبر بودند ولی هنگام پیروزی بیش از هفتاد درصد مردم نه تنها مطلع بودند بلکه موضع گرفتند. و حتی خیلی هم خشمگین بودند که بغل گوششان گروههای مذهبی و بخصوص اسلامیها چنین دادگاههایی داشته. این پیروزی یک پیروزی سیاسی بود به این معنی که گفتیم ما هستیم كه میتوانیم هر جنبش حق طلبانه، آزادیخواهانه، برابری طلبانه و سكولار را نه تنها نمایندگی بلكه به موفقیت برسانیم. انعكاس این پیروزی بین المللی بود.در رسانه ها چنین گفته شد که در دو دهه گذشته جنبش زنان شاهد چنین تحرك و قدرتی نبوده كه بتواند این چنین جامعه را حول یك مطالبه بسیج و دولت را به عقب براند.ا ز ما میخواهند كه میدان را خالی نكنیم و كماكان با دشمنان ترقی خواهی و حقوق زن به مبارزه بپردازیم.
تازگی ها از حضور شما در مجلس سنای کانادا ویدیویی روی یوتیوپ گذاشته شده که شما در آن جا در مورد این که چرا مهم است قوانین شریعه لغو شود صحبت می کردید، لطفا در مورد این نشست و نتایج آن بگویید.
حضور من بیشتر در مورد پیش گیری از جذب نوجوانان به کمپ اسلامیون بود. بحث من این بود که دولتها و احزاب سياسى در غرب از يکطرف با مماشات خود با گروههاى اسلامى و باز کردن همه درها تحت عنوان احترام به فرهنگهاى مختلف و مولتى کالچراليسم بروى اين جريانات بيشترين نقش را در تقويت اسلاميها داشته اند. از طرف ديگر با تشويق در بوجود آوردن گتوهاى قومى، مذهبى و فرهنگى در بين مهاجرين کشورهاى اسلامى زده مردم، جوانان، زنان و کودکان را به مرسى سران مذهبى و دستجات ملى و قومى سپرده اند. دولتها ظاهرا هيچ مشکلى نداشتند از اين که قتلهاى ناموسى در اين گتوها روى ميدهد و يا دختر بچه ها را با سرکردن حجاب از يک زندگى کودکانه محروم ميکنند و يا با گشودن مدارس اسلامى خرافات را در بين کودکان ميگسترانند. به چند همسری هیچ اعتراض جدی نداشتند. ازدواج کودکان قلبشان را بدرد نمی آورد. از طرف ديگر خود جريانات اسلامى با تجربه اى که در ايران، فلسطين و ديگر منطق بحران زده کسب کرده اند، ميدانند که براى نفوذ در بين مردم محروم که طبعتا بخش اعظم مهاجرين در اروپا و آمریکای شمالی را شامل ميشود، تنها به مظلوم نمايى و بلند کردن علم مبارزه عليه تبعض و نژادپرستى و غيره است، اتکا کنند. کارى که ظاهرا اينها خيلى در آن ماهر هستند. اين راه هم اضافه کنم سرمايه هاى کلانى که دول اسلامى اين روزها خرج تبليغات و گشودن مساجد، مراکز و موسسات خدماتى براى "مردم مسلمان" ميکنند نبايد اصلا ناديده گرفت. خلاصه کنم از يک طرف اتخاذ سياست نا درست در مواجهه با مهاجرين پائین بودن سطح زندگى مردم زحمتکش و بلطبع مهاجرين، تبعيض و بى عدالتى در مورد پناهندگان و مهاجرين و حول دادن آنان به انزوا و گتو بستر مساعدى را براى قدرت گيرى جريانات اسلامى فراهم کرده است. نفوذى که بدان درجه رسيده که ميتوانند جوانانى را براى خون خواهى از مردم عراق و يا فلسطين به تکه و پاره کردن خود تشويق کنند.
به این اشاره کردم که يک تاثير مهم اين پديده مولتى کالچراليسم تشويق و ترغيب کردن ايجاد گتوهايى است که بر اساس مليت، نژاد، مذهب و فرهنگ بوجود ميايد. ايجاد گتو که ظاهرا تحت نام کمونيتى بدان رسميت ميبخشند درخود، پديده اى مضر و خطرناکى است. طبيعتا قربانيان بلاواسطه آن هم کودکان، زنان و نسل جوان اند. تاکید کردم که چگونه گتويزم در يک جامعه اى که مولتى کالچراليسم در آن به رسميت شناخته شده سريعا شکل ميگرد و همين خود محدوديتهاى بزرگى را جهت تامين حقوق کودکان بوجود مياورد. يکى ديگر از مشخصات مولتى کالچراليسم، يعنى احترام به فرهنگهاى مختلف و نسبيت فرهنگى است. اين هم به واقع از يکطرف به گروه هاى فرهنگى که با غلظت بالايى، سنتى، عقب افتاده و مذهبى اند امکان اجحاف و خشونت نسبت به کودکان٬ زنان را ميدهد. و از طرف ديگر دولت را در حمايت همه جانبه و قانونى از کودک و زنان معاف ميکند. ستمى را که به کودکان در خانواده هاى با فرهنگهاى مرد سالار و "بزرگ سالار" اعمال ميشود را توجيه ميکند و تداوم ميبخشد. بنابراين سعی کردم که رابطه بين گسترش خشونت به کودک و مولتى کالچراليسم را نشان دهم.
بخش دوم بحث من در مورد چه باید کرد بود؟ راه حل من این است که باید هوشیار و در صحنه بود. عمل دولتها و احزاب سیاسی را باید زیر نظر داشت. باید بر حقوق جهانشمول بشریت تاکید کرد. باید هر حرکت مذهبی٬قومی و شونیستی را ایزوله کرد و نگذاشت به ابزارهای دولتی و قانونی دست یابند. باید دولتموظف شود از کودکان و نو جوانان مستقل از وضعيت خانوادگى حمایت کند. دولت موظف است استاندارد واحدى از رفاه و امکانات رشد مادى و معنوى کودکان و نوجوانان را، در بالاترين سطح ممکن، تضمين کند. بايد اين خواست را که مذهب امر خصوصى افراد بوده و جاى آن در دولت و سيستم قضايى و آموزش و پروش نيست را يک بار ديگر به پرچمى بدل کرد غير قابل بزير کشيدن. بايد دولتها را موظف کرد که به همه آن نرمهاى فرهنگى و اجتماعى که شهروند برابر را به رسميت ميشناسد متعهد بوده و از آن حراست کند. بايد انسان را عزيز دانست. باید بجای فرهنگ جدا سازی یا مولتی کالچرالیزم انتگراسیون را جایگزین کرد در رابطه با فعالیتهای اسلامیستها ٬ باید لابیستهای آنها شناسائی و افشا شوند. باید فعالیتهایشان را خنثی کرد. و از کانادا اخراجشان کرد. باید گروه ها و سازممانهائی که با آنان هممکاری می کنند فورا تعطیل شوند.عوامل شان در دانشگاهها ٬ موسسات فرهنگی و هنری باید شناسائی و اخراج شوند. مدارس اسلامی باید بسته شوند.
از چه امکاناتی برای پیش بردن کمپین های خودتان استفاده می کنید؟
با توجه به این که جامعه ایرانی خودش در داخل کشور با مشکلات دست و پاگیر قوانین شریعه درگیر است و نیز دخالت دین دولتی در تمام امور زندگی اش ، برخورد این جامعه با کمپین های شما چگونه بوده است؟
این واقعتی است که اسلام سیاسی امروز در مقیاس جهانی خطری جدئی نه تنها برای زنان بلکه برای کل بشریت متمدن است. فراموش نباید کرد که این جنبشی است که خود را سوار بر توده مردمی می کند که شدیدا" در محرویت به سر می برند٬ ایزوله شده اند٬از تحقیر و سر کوب به ستوه آمده اند و هیچ آلترناتیو مدرن٬ ترقی خواه٬ آزاده و رادیکالی را هم جلوی روی خویش نمیبیند. این جنبشی است که هر روز بر دامنه تحریکات خود اضافه می کند. اين جنبش همين حالا و حتى در اينجا يعنى کشورهايى غير اسلام زده هم در سطوح مختلف زندگى مردم٬ با حمله به دستاوردهای مترقی و سکولار کار خود را به پیش می برد. فعالین این جنبش تحت پوشش آزادی مذهب در واقع آزادی زنان و دستاوردهای مترقی آنان را هدف قرار می دهند. این وظیفه ماست که بعد اجتماعى و فرهنگى اسلام سياسى که اساسا ضد زن، ضد ترقى خواهى و ضد زندگى شاد و راحت است را زير نور افکن قرار دهد. همچنين بطور مشخص خطرى که متوجه همان حداقل دستاوردى که زنان و جنبش سکولار بدست آورده، است را بهتر به جهان متمدن بشناسانيم. البته قدرتهاى غربى با به راه انداختن زرادخانه تبليغى و جنگى خود عليه تروريسم تنها يک بخش کوچکى از آن، و دقيقا آن بخشى از جنبش اسلامی را که خط و سياستش را نميخواند را زير ضرب برده است. فاندمنتاليسم و اسلام راديکال در غرب خيلى شناخته شده است اما تمام ابعاد اجتماعى، فرهنگى و سياسى جنبشى که ما آن را اسلام سياسى ميخوانيم هنوز بطور کامل به مردم معرفى نشده است.
امروز هيچ جريانى، نميتواند در مقابل تهاجم راست به حقوق کارگر، حقوق زن و اتحاديه هاى کارگرى، بيمه بيکارى و بهداشت معترض باشد و در چند محله آنطرف تر ايجاد دادگاههاى اسلامى، گتوهاى مذهبى و قومى، مدارس مذهبى٬ برقه و جداسازى کودکان دختر و پسر و حجاب کردن بروى دختر بچه ها را ناديده بگيريد. به اين معنى ايجاد اين جبهه ضد دخالت مذهب در زندگى مردم، اين جبهه ضد اسلام سياسى امروز يک وظيفه عاجل همه است. از اين رو پيوستن به کمپينهای ما و تقويت آنها از همه لحاظ وظيفه همه انسانهاى مترقى و آزديخواه است.
اما صف مردم آزديخواه و انسان دوست راهى جز اين ندارد که با تقويت نيروهايى از نوع ما بدنبال راه نجات واقعى بگردد. نيروهايى که هيچ منفعتى جز تامين سعادت و زندگى درخور انسان ندارند و تمام تلاششان بر آن است که بطور راديکال و انسانى ريشه همه مظالم، ريشه همه نيروهاى کور و ارتجاعى که انسان و حيات آن را به هيچ ميگرند را بخشکاند. کمپين ما صفی از آن نيرو اجتماعى است که در اين راه مبارزه ميکند و از اين رو مراجعه وسيع مردم در برهه هاى از اين نوع کاملا قابل انتظار و کاملا به حق است
خواست آزادی و سكولاریسم یك خواست پایه ای مردم بخصوص پس از تحكیم قدرت اسلامی در ایران٬ یعنی سركوب انقلاب مردم توسط جمهوری اسلامی به سركردگی خمینی٬ بوده است. و این خواست تنها در سطح امیال و اشتیاق توده مردم باقی نماند و یا حتی در سطح نیاز و خواست قشر روشنفكر و تحصیل كرده خلاصه نشد. بلكه حول این خواست جنبشی شكل گرفت كه از یكطرف خود را در تحرك احزاب و سازمانهای اجتماعی و پلاتفرمهای آنان منعكس كرد و از طرف دیگر تاثیر خود را در مباحث متفكرین و قشر تحصیل كرده جامعه٬ هنرمندان و اساتید دانشگاهها نشان داد و از همه مهم تر خود را در جدال هر روزه زنان٬ جوانان و كارگران و اقشار فقیر جامعه و یا حتی بخش متوسط جامعه با یك ماشین عظیم سركوب و كشتار نشان داد. واقعیت این است که فصل مشترك جنبش زنان٬ جنبش مدرن جوانان٬ جنبش دانشجویی٬ جنبش كارگری و جنبش مذهب زدایی چه در ایران یا خاورمیانه ٬ اروپا و آمریکای شمالی امروز دقیقا بر سر این است كه چگونه اسلامیست ها را به زیر بكشند تا بتوانند آزادیها و جامعه مترقی و رو به جلو را تامین كنند. به همین جهت حضورشان در راس کمپین ها محسوس است.
خانم ارجمند شما در زمینه های سیاسی هم فعال هستید و یا فعالیت های شما منحصر به مسائل اجتماعی می شود؟
آیا از نزدیک به مسائل و فعالیت های جنبش زنان در ایران آشنایی دارید
اگر بخواهید برای فعالیت های زنان ایرانی در ایران و خارج از ایران و البته از طیف ها و جناح های مختلف سیاسی فقط چند نقطه اشتراک پیدا کنید، آنها کدامند؟ و یا اصولا اعتقاد دارید که هیچ وجه اشتراکی بین فعالیت های زنان در داخل و خارج و نیز طیف های مختلف سیاسی و جناحی وجود ندارد.
در پاسخ به این دو سئول می خواهم به شرایط كنونی جنبش زنان نظری بیندازیم. و آنچه كه به این جنبش قدرت و قابلیت پیشرویهای عظیم میدهد. اهمیت این كار در آن است كه با شناخت خصوصیات موجود است كه میتوان پتانسیلها و نیروی واقعی این جنبش را برای رفع موانع و تامین پیروزی بكار گرفت.
اولا جنبش زنان در ایران بلاواسطه یك جنبش سیاسی و یك جنبش ضد مذهبی است. این دو خصوصیت را اگر از آن بگیرید٬ چه بسا كه كوششهای زیادی هم در این رابطه شده٬ آن را به یك جنبش بی خاصیتی بدل ساخته اید. تمام رادیكالیسم و تمامیت خواهی آن از این دو خصوصیت نشئت گرفته است. سیاسی است چرا كه با دولتی مواجهه است كه تمام قوانین و سیستم ارزشی اش بر علیه او و زندگی درخور او در این قرن است. با حكومتی مواجهه است كه ضدیت آن با زنان جز تعریف آن است و دستگاه سركوبش یك دم از كنترل و سركوب خواستها و آمال آن باز نمیایستد. حتی در ابتدائی ترین مسایل زندگی و فعالیت اجتماعی با دولت مواجهه است یعنی با سیاست سر وكار دارد. جنبش زنان یك جنبش ضد مذهبی است (هر چند كه این جنبش تاریخا ضد مذهبی بود و تاریخا مذهب یكی از ابزارهای اصلی تامین و حفظ بی حقوقی زنان بوده است. حاكمیت اسلام در ایران امروز را تنها میتوان با قرون وسطی مقایسه كرد. عصری كه مذهب بر راس امور بود و از این رو این دوران را تاریكترین دوران تاریخ بشریت میخوانند.) باز به این اعتبار كه حكومت موجود یك حكومت مذهبی است و آنچه كه بر زنان میرود با استعانت از مذهب و احكام آن میباشد. مذهب و قوانین آن است كه رابطه زنان را با جامعه و دولت تعیین میكند و حتی رابطه او با اعضای خانواده را. از این اعتراض و مبارزه زنان در هر گام تهاجمی است به مذهب و دستگاه مذهبی. البته ممكن است این خصوصیات را بطور آشكار٬ بنحوی كه بر پرچم هر حركت و خواستی حك شده باشد در ایران شاهد نباشیم. اما جوهر مبارزات خود زنان٬ مقاومت هر روزه آنان در مقابل اجحافات حكومت و دستگاههای مذهبی٬ تمایل عمومی آنان به داشتن یك زندگی مدرن و غربی و دخالت وسیع آنان در تحركات سیاسی ٬ اجتماعی و فرهنگی در تائید این ادعا است.
از این رو یك مانع اصلی مقابل جنبش برابری زنان برای رسیدن به آزادی و برابری خود حكومت اسلامی است. این حكومت باید از سر راه این جنبش كنار رود. برای این كه بتوان شرایطی را فراهم كرد تا با فرهنگ مرد سالار٬ فرهنگهای متحجر و كلا آنچه كه در جامعه شرایط بازتولید زن ستیزی٬ بی حقوقی زنان و خشونت علیه زنان را به بار میاورد را ریشه كن كرد٬ باید این حكومت را به زیر كشید. راه میان بری وجود ندارد. درست است كه ریشه های اصلی نابرابری زنان در حاكمیت یك حكومت مذهبی نیست ولی این ریشه ها توسط این حكومت آبیاری میشود و حراست میگردد.
یك ركن دیگر جنبش برابری زنان در ایران خصوصیت كاملا مدرن و سكولار آن میباشد. این خصوصیت در مواجهه با یك حكومت مذهبی برجسته شده است و گرنه مدرنیزم و سكولاریسم خصوصیت ماهوی جنبش زنان برای رهایی است. زنان در ایران برای همه آنچه در غرب جنبش زنان بدست آورده اند دورخیز كرده اند. شعار حقوق زنان جهانشمول است از كتابها درنیامده است این چیزی است كه زنان در هر حركت خود نشان میدهند. دیگر نمیتوان به آنان رو كرد و گفت زنان در غرب فاسد اند و ابزارهای تبلیغی! دیگر نمیتوان به آنان گفت كه حجاب مسئله درجه دومی است و از این نوع استدلالات كه هدفی جز به انحرف بردن مبارزات زنان برای رهایی ندارد. مدرنیزم این جنبش خود را در همه زمینه نشان میدهد. خواست قوانین مدرن٬ روابط اجتماعی مدرن٬ روابط خانوادگی مدرن٬ روابط جنسی مدرن و بدور از ناموس پرسی و سنت٬ رابطه آزاد زن و مرد و غیره.
خصوصیت دیگر این جنبش خصلت توده ای و رادیكال آن است. در ایران جنبش زنان اتكا به توده های وسیع و كل جامعه دارد. جنبشی است كه نه تنها توده وسیع زنان در آن سهیم اند بلكه كل جامعه یعنی مردان نیز در آن ذینفع اند. نه صرفا بخاطر این كه حركت زنان ضد رژیمی بوده و یا ضد مذهبی بوده و یا حتی مدرن و ترقی خواه است. بلكه كل جامعه رهایی خود را بنحوی در رهایی زنان میبیند. و این را میتوان با یك مقایسه كوچك با پس از انقلاب و با آنچه كه بر حركت زنان در آن مقطع رفت كاملا دید. این جنبش رادیكال و تمامیت خواه است و این را خود سیر مبارزات تا كنونی و كوتاه نیامدنهای آن بخصوص در دورانی كه همه سلاح بر زمین گذاشته بودند و زیر پرچم اصلاحات حكومتی به جزئی از اپوزیسیون بیخطر حكومت اسلامی بدل شده بودند٬ نشان میدهد.
همانطور كه در ابتدا گفتم باید این مشخصات را شناخت و با اتكا به آن جنبش زنان برای آزادی را تقویت و استحكام بخشید و به هر چه متشكل شدن آن كمرهمت بست.
اما من در کجا قرار دارم؟ باید بگویم که خود را در راس این جنبش می دانم. من معتقدم كه فقط یك جنبش اجتماعی وسیع برای برابری زن و مرد است كه می تواند در مقابل خشونت علیه زنان بایستد. جنبشی كه برای آزادیهای همجانبه و نه فقط آزادی سیاسی مبارزه میكند. جنبشی كه نه فقط برای مساوات در قبال قانون بلكه مساوات در برداشت از ثروت جامعه مبارزه میكند٬ است كه میتواند به شرایط نابرابر زن و مرد پایان داده و در نتیجه به خشونت علیه زنان نیز خاتمه بخشید.
Comments